بایگانی دسته: به تو اما برای خودم

سکوت عشق،سروش دل

مجموعه دستنوشته و دلنوشته های

داود درویشی سلوکلایی

با عنوان

سکوت عشق، سروش دل

توسط انتشارات مولفان تهران به چاپ رسیده است.

بعد از کتاب مبانی تحقیق درعملیات انتشارات علوم رایانه این دومین کتاب ایشان می باشد. 

برخی از عناوین آن عبارتند از:

افرادي از تبار مهرباني و صفا

اگر من براي تو بودم

علاقه در انتظار منتظر

عالم رياضيات و رياضيات عالم

عقل نه عشق

الفباي خلقت

آرامش قبل طوفان يا آرام بودن در دل طوفان

از سياه مردم غريب قربت

آزادي

اشك عشق

بال و پر عشق

برگ زرين دانشجويي

باور بزرگي

به همين سادگي

جوانان ما زياده طلب شده‌اند

به من مي‌گي دهاتي

بوسه بر لب گذر

بوي بهشت زهرا

چرا عاشق اونباشم

چرا اسب حيوان نجيبي است

دال مهدي، عشق زهرا

دم مسيحايي ات

در خيال داود

در نهايت بي نهايت

دو ركعت نماز عشق

عيد است اما

ارتباط يا هراس

عشق زميني يا آسماني

عشق ورزي يا دوست داشتن

ازدواج ارتباط سرگرمي

فرهنگ حجاب

فريب گل گندم

فن دلبري

فصل عاشقي من و دل

حجاب و ديدگاه فرهنگي

گنبد زرد رضا

گل من

هدف يا سرگرمي

همسفر دل

حيوانات در گذر زندگي

خواب ناز بابا

اين همه درد چرا؟

خانه‌اي به نام دل

لبخند گل

خطر عاشقي در مازندران

خودم را گم کرده ام

ليلي زنه يا مرد

لطف حق

من مانده ام اينجا

من و تنهايي

مسير يا مقصد

مرواريد دل

ناكجا آباد دل

نجات وسوسه

نوشتن شور عاشقانه

نيش يا نوش

پروانه يا بلبل

سفري به نا كجا آباد دل

سفيدي مريم ، طلايي رضا

شبی در آغوش دلبر

صرف خواستن و توانستن

سكوت عشق

تقديم به بهترين يار

تجديد چاپ عشق

تعصبات بي مورد و عشق ورزي بيجا

تك ستاره خيال

ترنم هاي عاشقانه

تويي كه آرام جاني

توتم من

و ما ستاره هاي دنباله داريم

و تو آمدي و گفتي

يك حس گمشده

زمزمه مبهم آب

تخم مرغ طلایی

منصوره و منصوره

شیرینی آشتی

غفلت یا تهمت

هزار توی آدما

از من تا او

ختم ماجرا پیدا

جشن فارغ التحصیلی 77

وصیتی زیبا برای زندگی ابدی من و شما

وصیتی زیباتر از این دیده بودید

وصیتی زیبا برای زندگی ابدی

روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند. آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.   در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهندچشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است. قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد. خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید تا زنده بماند و نوه هایش را ببیند. کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند. استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.    هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود  ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنودآنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گلها بشکفند اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند. گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید. عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید.

       اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند…

جهنم و بهشت (من هميشه حاضرم تا قاشق غذاي خود را با شما سهيم شوم)

روزي يک مرد با خداوند مکالمه اي داشت: ‘خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلي هستند؟ ‘، خداوند او را به سمت دو درهدايت کرد و يکي از آنها را باز کرد، مرد نگاهي به داخل انداخت، درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روي آن يک ظرف خورش بود، که آنقدر بوي خوبي داشت که دهانش آب افتاد، افرادي که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند، به نظر قحطي زده مي آمدند، آنها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند، اما از آن جايي که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمي توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آنها غمگين شد، خداوند گفت: ‘تو جهنم را ديدي، حال نوبت بهشت است’، آنها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود، يک ميز گرد با يک ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند، ولي به اندازه کافي قوي و چاق بوده، مي گفتند و مي خنديدند، مرد گفت: ‘خداوندا نمي فهمم؟!’، خداوند پاسخ داد: ‘ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، مي بيني؟ اينها ياد گرفته اند که به يکديگر غذا بدهند، در حالي که آدم هاي طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر مي کنند!’

هنگامي که موسي فوت مي کرد، به شما مي انديشيد، هنگامي که عيسي مصلوب مي شد، به شما فکر مي کرد، هنگامي که محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد، گواه اين امر کلماتي است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، اين کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي کنند که يکديگر را دوست داشته باشيد، که به همنوع خود مهرباني نماييد، که همسايه خود را دوست بداريد، زيرا که هيچ کس به تنهايي وارد بهشت خدا (ملکوت الهي) نخواهد شد.

به ياد داشته باشيد که من هميشه حاضرم تا قاشق غذاي خود را با شما سهيم شوم.

خصوصیات متولدین آبان

متولد هشتم‌ آبان: خوش‌بين، سخاوتمند و خوشبخت است و خوشبختي‌اش را با ديگران تقسيم مي‌كند. ذهني پاك و مذهبي دارد و سفر به مكان‌هاي مقدس از علايق اوست. آرام و صميمي به نظر مي‌آيد و با اطرافيانش طوري برخورد مي‌كند تا بتوانند به او اطمينان كنند ولي در درون خصوصيات ديگري دارد. در عين پرتحرك بودن، بي‌قرار است. اين بي‌قراري گاهي در او ايجاد استرس مي‌كند. در رويارويي با مشكلات، قدرت كافي دارد. اما خيلي حوصله مواجه شدن با مشكلات را ندارد. در شغلش موفق بوده و وضع مالي خوبي دارد. اين موفقيت را مديون زحمات و تلاش‌هاي خودش است از طرفي هم بلندنظري، قدرت رهبري و شور و حرارتش او را به جلو مي‌برد و در زندگي به آسايش مي‌رسد. در انتخاب همسر مشكل‌پسند است و آرزومند داشتن همسري است كه بتواند به او افتخار كند و زيبا، باهوش و خوش‌رفتار باشد و هر آنچه يك مادر بايد داشته باشد در همسرش جست‌وجو مي‌كند. اين مرد متفكر، باملاحظه و ماجراجوست و آرزو دارد زود به خواسته‌هايش برسد و كمي هم عجول است.

مرد متولد آبان را مي توان تيز هوش، بااراده، خواستار هدفهاي بزرگ و پدري دلسوز و مهربان ذكر كرد. اگر عاشق مردي هستيد كه در آبان ماه به دنيا آمده است و شما از كلمه هيجان مي ترسيد، بهتر است كه نامزدي خود را با او فورا لغو كنيد، زيرا مرد متولد آبان چه در زندگي و چه در كار و حرفه خود مردي با اراده، قوي و نيرومند و مملو از هيجان و بلند پروازي است و روحيات او با آرامش و سكون و بي حالي سازگاري ندارد و مدام در جست و جوي هدف هاي تازه و ترقي و تعالي دادن كار خود و بالا بردن سطح درآمد و زندگي خود و خانواده است. اگر نامزد متولد آبان ماه شما، ظاهري آرام، ساكت و كم حرف دارد، اين دليل بر آرامش روح و باطن او نيست و در زير اين چهره خونسرد و آرام باطني گرم و سوزان و اراده اي قوي و پولادين و افكاري بلند و ترقي خواهانه و حسود دارد كه چون ديگ مي جوشد و نيرو و حرارت توليد مي كند. عقل و دانايي و احساس و هيجان هر دو بر رفتار او حكومت دارد و در ارائه هر دوي آنها مهارت و استادي و زيركي خاص دارد. او بيش از حد باهوش است و به فلسفه و تفكر درباره راز و رمز زندگي و اسرار حيات علاقمند مي باشد و بسياري از اوقات اين توانايي و فراست كه جواب سئوالات مشكل و دست نيافتني را پيشاپيش بدهد و با كمك حس ششم درباره نيامدها و نديده ها پيشگويي نمايد.بعضي از مردان متولد آبان ماه داراي اين قدرت و استعداد هستند كه زندگي مرتاضانه پيشه كنند و با حداقل معيشتي بسازند، در روي حصير و مقداري غذاي كم به زندگي ادامه بدهند و به دلايل روحاني و معنوي دست از مال دنيا بشويند ولي اين عده تعدادشان در اقليت است زيرا اكثر متولدين آبان ماه از لحاظ صورت فلكي خواهان رفاه و آسايش عادي هستند و از اينكه زندگيشان توأم با تجمل باشد احساس امنيت و رضايت خاطر مي كنند.اگر شوهر شما متولد آبان ماه است بدانيد كه كشش و جاذبه ستاره پلوتو در سرنوشت فلكي او به قسمي است كه از هيجانات عاشقانه لذت مي برد و مردي است قوي و پرجاذبه و پرتمنا كه در زن ها ايجاد كشش مي كند و شما بايد مطلقا موجودي غير حسود و آرام باشيد و اين صفت را در وجود او تحمل كنيد و به آن خرده نگيريد كه هر گونه حسادت و مبارزه اي براي خنثي كردن اين كشش و نيروي طبيعي بلا اثر است زيرا روحا از باختن نفرت دارد و چون هدف هاي بلند پايه را تعقيب مي كند، هميشه مي كوشد كه در عرصه هاي گوناگون پيروز و برنده نهايي باشد. او روحيه ورزشكاري دارد و به همين جهت كمتر در عرصه كار و زندگي خسته و نااميد جلوه مي كند و هميشه با آمادگي و اطمينان و اعتماد به نفس با مشكلات زندگي در كشمكش و نبرد است. او در مقابله با حوادث با مهارت و قدرت بسيار‌، آرمش و متانت خود را حفظ مي كند و قيافه و برخوردش با وقايع زندگي خانوادگي و حوادث شغلي توأم با خونسردي و آرامش تمام است، اما در پشت اين متانت دنيايي پرجنب و جوش و پر غليان وجود دارد كه ناشي از جاذبه ستاره نيرومند پلوتو است.مواظب باشيد كه هرگز به شوهر متولد اين ماه دروغ نگوييد و احساسات او را جريحه دار نكنيد و يا برخلاف پرستيژ و غرور مردانه او رفتار و گفتاري موهن نداشته باشيد زيرا كه انتقام و عكس العمل خشمگينانه او بسيار سوزنده و خطرناك است. در ميان مردان متولد آبان ماه گل مردان خدا با ايمان كه عمر و زندگي خود را وقف خدمت به خلق مي كنند و با فداكاري و جانبازي در راه سعادت مردم مي كوشند، يافت مي شوند كه مرداني استثنايي و بزرگوارند و با رهبري به شانه آنها هموار مي شود و در نهايت عقل و درايت به وظايف انساني خود عمل مي كنند و موجب خير و بركت مي شوند.شوهر متولد آبان ماه شما مردي است با عزم راسخ كه با عقايد و نظريات خويش پاي بيدي بسيار دارد و حرف و شايعه و اظهار نظر ديگران در تغيير مسير تصميمات او كمتر اثر مي كند. نفوذ مادر شوهر و خواهر شوهر در افكار او ناچيز است و شما مي توانيد مطمئن باشيد كه نه دوست و نه بستگان افكار اساسي او را نمي توانند تغيير دهند و يا نظريات مهم او را كه شخصا به آن ها عقيده و ايمان دارد، تعويض كنند. او در همه جا مردي پا بر جا و با اعتماد به نفس است. شجاعت و استقلال فكر از مشخصات صورت فلكي اين ماه است. شوهر متولد آبان ماه شما در برخورد با مشكلات به جاي غر زدن، ترسيدن و اظهار گله كردن و عجز كردن، با شجاعت قدم به ميدان مبارزه مي گذارد و عجيب آنكه هميشه در دل خود بر اين عقيده است كه پيروزي نهايي از آن او خواهد بود. چنين مردي مي تواند سپر و محافظ قابل اطميناني براي حمايت از خانواده باشد. او با علاقمندي بسيار خواستار كشف راز و رمز هاست و به همين جهت كمتر اتفاق مي افتد كه شما بتوانيد راز و رمزي را از چشم هاي تيز بين او و يا ذهن كنجكاو و متجسس او پنهان نگه داريد. با اين وجود بايد بدانيد كه در عرصه زندگي زناشويي پيش ما و او هيچ رازي سر به مهر باقي نخواهد ماند.طبع او عالي است و به همين جهت دوستان خود را از طبقه با هوش و دانا و با شخصيت انتخاب مي كند و دوست دارد كه با مردم عاليمقام و ارزنده رفت و آمد داشته باشد. اگر درباره سر و وضع و لباس خود از او سئوال مي كنيد، مطمئن نباشيد كه با لحني تملق آميز هميشه از زيبايي و تناسب شما تعريف و تحسني كند. چه بسا كه در نهايت صراحت بگويد: « لباست زشت و آرايشي كه كرده اي خنده دار است.» اگر دل نازك هستيد، هرگز در اين زمينه ها از او نظر خواهي نكنيد، اما بهتر نيست كسي كه طرف مشورت قرار مي گيرد، عقيده صريح و صادقانه خود را ابراز بدارد.وقتي به مسئله حسادت مي رسيم،‌ به شما اخطار مي كنم كه هرگز كاري نكنيد كه حسادت عاشقانه شوهر متولد آبان خود را تحريك كنيد. در معاشرت و مهماني ها و مراودات خانوادگي رفتار شما بايدچنان باشد كه او ذره اي احساس نكند كه خداي نكرده به مرد ديگري حتي به اندازه يك سر سوزن توجه داريد. حتي سوء ظن به او كشش و تمايل پيدا كنند، هميشه به خود بقبولانيد كه او قدرت مقاومت در برابر اين تمايلات وسوسه آميز را خواهد داشت و پيوسته نسبت به عشق شما و خانواده خود مردي وفادار و قابل اطمينان است. ضمنا به ياد داشته باشيد كه مرد متولد آبان هرگز اجازه نمي دهد كه زن در كار او مداخله كند و يا عقايد خود را به او ديكته كند. او مرد است و شما زن و اين تفاوت هميشه بايد در روابط فيمابين رعايت بشود، اما ضمنا بايد بگويم كه مرد متولد آبان كه زني فهميده و دلسوز و مطيع داشته باشد، هميشه در مقابل همسر خود مردي دلسوز، مهربان و ملاحظه كار است . پاسخ خوبي هاي همسر خود را در نهايت صداقت خواهد داد.در مورد بچه هاي خود پدري سخت گير و با جذبه است. كودكان او احساس مي كنند كه پدري قوي و با اراده دارند كه از جزئي ترين سهل انگاري هاي آن ها نمي تواند چشم پوشي كند و با وسواس و شدت تمام براي تربيت بهتر آنها و جلو گيري از گمراه شدن آنها در كارشان نظارت دارد. بچه هاي چنين پدري به ندرت بي ارزش و بي بند و بار خواهند شد . در عين حال كه فرزندان خود را با نهايت عشق دوست مي دارد، ولي مجال لوس شدن نيز به آنها نمي دهد.بچه هاي چنين مردي درس هاي آموزنده از پدر خود مي گيرند و در زمان بزرگي متوجه خواهند شد كه جذبه و سخت گيري هاي پدر چقدر در تربيت آنها اثرات حياتي داشته است.

و ما ستاره های دنباله داریم…

و ما ستاره های دنباله داریم…
بزرگترين تصميمي كه گرفتم اين بود كه قلم را بر دارم و روي كاغذ بگذارم. آري من نقاش نبودم ولي زماني كه به خودم آمدم منظره ي جالبي ديدم، يه ستاره كشيدم. عين روزهاي بچگي كه دنبال بادبادك مي كرديم. «در پي اش دويدم». آنقدر لذت مي بردم كه هرگز دلم نمي خواست كه از دستش بدهم.« در پي ام نيا» جايم ميخكوب شدم. گفته بود« ما ستاره هاي دنباله داريم». اصلا نفهميدم چه مي گويد. با ستار گان صحبت مي كردم و با نور مهتاب به آسمان مي رفتم تا اينكه تو متولد شدي. بر خلاف انتظارم با بچه هاي ديگر فرق مي كرد. تو برا متولد شدن نياز به چندين سال داشتي. نه اشتباه نمي كنم. ولي حتم دارم زماني كه به دنيا آمدي، خيلي از بهارها را ديده بودي. تو آمدي. اما من تو را نياوردم. اصلا به خاطر نمي آورم. نمي دانم از كجا باور شدم. قابله ات كه بود. نكند تو هم هديه اي آسماني باشي! اما چطور از تو نگهداري كنم. شايد بتوان تو را بر قايق ي گذاشت و به خدا سپرد. تا دست نا مردان به تو نرسد. تا بتواني به آتش طور برسي. با تمام ندانم هايم، فقط مي دانم كه از همان اوايل سخن مي گفتي و با من حرف مي‌زدي. فكر كردم كه تو عاقلي. شيفته ات شدم و با تمام وجودم خواستم كه نگهدارت باشم اما امنيت نداشتي. وقتي خواستم از خود بگذرم و تو را در دلم جاي دهم، دلم لرزيد و تمام تار و پود تنم آتش گرفت. شور ساز گرفت. حتي پاره هاي قلبم آتش كشيده بود. در دوران بچگي ات مرا اذيت مي‌كردي. اشكم را در آوردي و مرا وادار به فرار ازجمع كردي. كارم شده بود نشستن زير درخت مجنون، كنار چشمه. آنقدر سختي كشيدم كه تا به اينجا رسيدم. در دوران جواني که اندكي عاقل شده بودي، فرصتي بود كه خودم را جمع و جور كنم. از امواج متلاطم دريايي كه در آن غرق شده بودم به سوي ساحل نجات حركت كنم. تازه خو گرفته بودم. ديگر طاقت نياوردم. ترسيدم. برايم مهم نبود. سوگند به ميلاد گل گندم. گفتم: تو هم برو! اما من عاشق شده بودم و با تمام غرورم تشنه سادگي اش شدم. او مي رفت اما نه به اختيار من. در ذهن مشوشم گفته هاي، ناگفته ي او مرور مي شد. آري « من به سادگي تكه ناني هستم كه مرا بوسيده اند و كناري رهايم كرده اند» واي بر آن آرامش لبخند كه به سادگيش تشنه مانده اي. تو درد معشوقگي را هديه ام كردي. دردي ناشناخته. دردي كه از درد عاشقي اش مي دانند. كسي زخود نمی پرسد كه ليلي چه كشيده. همه از مجنون مي گويند. كسي از دل ليلي خبري نگفت. همه از بيهوش شدن مجنون مي گويند. ليلي سر شار از غرور بود اما نه، بايد پشت اين غرور، پشت اين بي اعتنايي، يه قلب شكسته، يه محبت بي پايان، يه دوست داشتن نه يك علاقه بوده باشد، اينطور نيست! اگر معشوق مغرور شود، آخر عشق است. عاشق بي ادعاست. اما معشوق چه انتظاري دارد. بگذريم كه بايد رفت. معشوقه ام برباد رفته بود؟! و من هنوز عاشق مانده بودم. من هم خواهم رفت. اما نمي دانم از درد عشق يا درد معشوقگي. مهم عشق است. در رسيدن به وصال به مسير دقت كنيد. به اطراف هم گوشه چشمي داشته باشيد. مناظر زيبايي پديدار مي شونداگر بخواهيد…